درگیر شلوغی ها...
تو را دلواپسم هر روز، هنگام شلوغیها
که میترسم بیفتی باز در دام شلوغیها
خیابان را ببین! چون مار سمی میخزد در شهر
خیابانی که کمکم میشود رام شلوغیها
نفس در سینهام حبس است وقتی "زنده باد" تو
شبیه پرچمی رقصیده بر بام شلوغیها
دوباره انتظاری که به جوش آورده خونت را
چراغ قرمز و رگبار دشنام شلوغیها
نگاهم چون زنی خنیاگر و گیسوپریشان است
که میرقصد میان موج آرام شلوغیها
تو را گم میکنم در چارراه گیج آزادی
- مسیر بستهی معمول ایام شلوغیها_
تو را دلواپسم، این فکر میترساندم بدجور
که نامت میشود یک روز: گمنام شلوغیها!
هراسان کوچهها را یک به یک بیهوده میگردم
تو را از دست دادن، بود فرجام شلوغیها...
مریم آرام
ادامه مطلب
[ جمعه 99/3/23 ] [ 5:42 عصر ] [ silver storm ]