سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امانت...

تا ابد

تکه هایی از من

پیشِ تو امانت ..

چند کلمه در ابتدای کتابی

ذوقِ پنهان در پیراهنِ آبی

غلیان حسی از پس نگاهی

لرزش عاشقانه ی دستی

جمله ای، عکسی

از تمام آن اتفاق باشکوه

فقط همین تکه ها می ماند

موزه ی خاطره ی گمشده ...


مهسا ملک مرزبان




ادامه مطلب

[ جمعه 99/3/23 ] [ 5:47 عصر ] [ silver storm ]

عاشقی کافیست...

عاشقی کافیست بعد از این، پریشانی بس است
غصّه ی این قصّه ی پردردِ پنهانی بس است

«دل» شهیدِ راه عشقِ کافری دلسنگ شد
بر سر این جسم بی جان، تعزیه خوانی بس است

با خدا بودن، خودش یعنی خدا بودن، عزیز
قصد کوه قاف کن، امیال انسانی بس است

نقل «فاضل» میکنم، دلسرد از این بیهودگی؛
«هفتصد سال است می بارد، فراوانی بس است»

«مرگ» رخداد عجیبی نیست، پایان غم است
شوقِ دنیایی چنین بیهوده و فانی بس است

جنگ کن با سرنوشتت، مرگ را تسخیر کن
ترس از چیزی که ناچار است و می دانی بس است...


آریا صلاحی




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/1/28 ] [ 12:3 عصر ] [ silver storm ]