سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حدیث رود

 

تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت

رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت

هیچ وصلی بی جدایی نیست، این را گفت رود

دیده گلگون کـــرد و ســر بر دامـن صحرا گذاشت

هــر کــه ویران کـــرد ویران شد در این آتش سرا

هیـــزم اول پـایـــه ی ســــوزاندن خـــود را نهــاد

اعتبـار ســـر بلنــدی در فـــروتـــن بــودن اســـت

چشــمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت

مــــوج راز ســــر به مهری را به دنیا گفت و رفت

با صــدف هایی که بین ســـاحل و دریا گذاشت

فاضل نظری




ادامه مطلب

[ جمعه 98/5/4 ] [ 1:5 عصر ] [ silver storm ]

زندگی

 

 

زندگی باغی است....درمعنای عشق

زندگی فصلی است....از فردای عشق

زندگی خوابی است....از ابهام ها

زندگی سوزی است....از سودای عشق

زندگی رنگی است....در افکار ما

زندگی موجی است....از دریای عشق

زندگی آبی است....در جویبار ها

زندگی رودی است....در صحرای عشق

زندگی دشتی است....در آنسوی مرگ

زندگی ردی است....از جا پای عشق




ادامه مطلب

[ یکشنبه 97/6/18 ] [ 9:25 عصر ] [ silver storm ]

شب

شور دیدارت اگر شعله به دلها بکشد

رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه است به شب،اما نه!

شب که اینقدر نباید به درازا بکشد

خود شناسی قدم اول عاشق شدن است

وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل،یک دل شده با عشق،فقط میترسم

هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگریست

باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینه من!این تو و این سینه من

من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار

پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد

 

فاضل نظری





ادامه مطلب

[ شنبه 97/2/8 ] [ 3:33 عصر ] [ silver storm ]