نگرانی...
عاشق که شدی در هیجانی، نگرانی
عشق است و تو هستی و جهانی نگرانی
عاشق که شدی فرق ندارد که کجا، کی
یا اینکه برای چه کسانی نگرانی
تا زمزمه ی زخمی یک برگ بیاید
بر بال نسیمش ننشانی، نگرانی
در باغ اگر چهچهه ی چلچله ای هست
آن را به درختی نرسانی، نگرانی
یک روز می آیی به خودت؛ خسته ترینی
پیری و شده تازه جوانی نگرانی
تا خواب که آشفته شود از تب و تابش؟
اینبار که افتاد به جانی نگرانی
عاشق که شدی فرق ندارد که کجا؟ کی؟
تا صبح قیامت نگرانی نگرانی
ادامه مطلب